صبوری

بسم الله النور

 عجب صبري  خدا دارد !


اگر من جاي او بودم
همان يك لحظه ي اول
كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان                     
جهان را با همه زيبايي و زشتي
به روي يكدگر ويرانه مي كردم


عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه ي صدها گرسنه ، چند بزمي گرم عيش و نوش مي ديدم
نخستين نعره ي مستانه را خاموش آندم
بر لب پيمانه مي كردم


عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان ، ديگري پوشيده از صد جامه ي رنگين
زمين و آسمان را
واژگون مستانه مي كردم


عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم مشوش عارف و عامي ، ز برق
قتنه ي اين علم عالم سوز مردم كش
به جز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه مي كردم


عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم ؛
همان بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشت كاري هاي اين مخلوق را دارد
و گر نه من به جاي او چو بودم
يك نفس كي عادلانه سازشي
با جاهل و فرزانه مي كردم


عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد!

غفلت

نميدونم امروز شروع خوبيه يا بد؟

كلي  حرف زدم و آخرش قول گرفتم که ...

يا رب نظر تو برنگردد.

 

مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند گدایی عشق میكنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند اما همین كه مطمئن شدند مردانگی را در كمال نامردی به جا می اورند.

بنام خداي فراموش شدگان جاودان

بعد حدود يكسال آمدم...

مددم كنيد كارمو شروع كنم.يا امام زمان مدد...